مسابقه چالش (شماره1)
سوال مختصر :
به نظر شما آیا اخلاق امری است نسبی یا مطلق؟
به عبارت دیگر آیا اخلاق و اخلاقیات در زمان ها و مکان ها مختلف تغییر می کند یا خیر ؟
یعنی آیا ممکن است یک چیز برای بعضی افراد اخلاق باشد و برای بعضی دیگر اخلاق نباشد، یا در یک زمان اخلاق باشدو در زمان دیگر ضداخلاق ؟
اگر اخلاق امری نسبی است پس چرا در دین ما باید ها و نباید های اخلاقی همه ثابت و لایتغیر هستند ؟ همچنین اگر اخلاق نسبی باشد، می شود امری متغیر و لغزان و در هیچ جا حکم ثابتی ندارد!!
و اگر اخلاق امری است مطلق پس چرا حضرت علی (ع) می گویند:
« لاتُوَّدَبوا اولادُکُم عَلی اخلاقِکُم، لِاَنَّهُم خُلِقوا لِزَمانِ غیرِ زمانِکُم »
فرزندانتان را بر اخلاق خویش تربیت نکنید، زیرا آنان متعلق به زمانی غیر از زمان شما می باشند.
سوال تقضیلی :
آیا اخلاق مطلق است یا نسبى؟ یعنى اگر یک خوى یا خصلت و یا یک فعل به عنوان اخلاقى توصیه مىشود آیا این، امر مطلقى است؟ یعنى یک خصلت که اخلاقى هست، براى همه وقت و براى همه کس و در همه شرایط، اخلاقى است؟ و یا یک فعل که آن را فعل اخلاقى مىنامیم، نسبت به همه افراد و در همه شرایط و در همه زمانها فعل اخلاقى است، آنچنان که مثلًا مىگوییم عدد 4 دو برابر عدد 2 است؟
یا اینکه نه، نسبى است؟ اگر گفتیم نسبى است، یعنى هیچ خصلتى و هیچ خویى و همچنین هیچ فعلى را به عنوان فعل اخلاقى نمىتوان بطور مطلق توصیه کرد و آن را در همه زمانها و در همه مکانها و در همه شرایط و براى همه افراد صادق دانست.
این مسئله بالخصوص براى ما به موجب وابستگىمان به اسلام لازم است طرح شود، زیرا دین مقدس اسلام- همانطور که علماى قدیم ما گفته اند- مجموعه دستورهایش سه بخش اساسى است: یک بخش عقلیات یا فکریات است که از آنها به «اصول عقاید» تعبیر مىشود، بخش دوم نفسیات است که از آنها به «اخلاق» تعبیر مىگردد، و بخش سوم بدنیات یا فعلیات است که از آنها به «احکام» تعبیر مىشود. بخش اخلاق بخش فوق العاده مهمى است. در خود قرآن کریم یک سلسله توصیه ها و دستورها، دستورهاى اخلاقى است، و از طرفى مىدانیم که دین اسلام خصوصیتى دارد و آن مسئله خاتمیت و مسئله جاودانگى است و این امر ملازم است با اینکه ما اخلاقیات را مطلق بدانیم یا لااقل به صورت سؤال مطرح کنیم که آیا اینکه دستورهاى اسلام در این باب جنبه جاودانگى دارد، لازمه اش این است که ما اخلاق را مطلق بدانیم یا این امر با نسبیت اخلاق هم سازگار است؟
اهمیت این موضوع زمانی روشن می شود که صحبت از "تربیت" پیش آید، چون تربیت کاملا بستگی دارد به اخلاق ، اگر اخلاق امری نسبی باشد نمی توانیم اصول ثابت و یکنواختی برای تربیت پیشنهاد کنیم !!
برخى اساساً معتقدند که هیچ معیارى براى اخلاقى بودن یک فعل خارج از خود انسان وجود ندارد، یعنى خارج از پسند و انتخاب خود انسان معیارى براى اخلاقى بودن وجود ندارد، یعنی ملاک و معیار اخلاقی بودن یک فعل تشخیص خود انسان است . ولى پسند خود انسان متغیر است و در طول زمان پسندها تغییر مىکنند. وقتى پسند تغییر کرد، خود اخلاق طبعاً تغییر مىکند. فلان خلق یک زمانى محمود و مورد پسند عموم بود پس خوب بود، بعد در زمان دیگر همان خلق نامحمود شد و خلق دیگرى که ضد آن بود محمود شد. این نوسانات و تغییرات که یک خلق در یک زمان مورد پسند است و در زمان دیگر مورد پسند نیست، براساس تکامل است و منشأ اینها روح زمان و به عبارت دیگر روح اجتماع است.
اگر این سخن را بگوییم قطعاً دیگر هیچ اصول ثابت اخلاقى نخواهیم داشت زیرا معیار، پسند مىشود.
آنهایى که معتقدند اخلاق نسبى است، مىگویند مثلًا یک روزى عفاف و حجاب در یک جامعه هایى خوب بود- برحسب احتیاج و وضع آن جامعه ها- زیرا زندگى، زندگى کشاورزى بود و زندگى کشاورزى اینطور اقتضا مىکرد که وضع خانواده به شکل مستقل و جدایى باشد و زن در داخله زندگى مرد باشد. منفعت و مصلحت این امور اقتضا مىکرد و ناچار هرچه که بیشتر بر اصول عفاف تأکید مىشد بهتر بود. ولى بعد زندگى ماشینى آمد و زن به متن اجتماع و داخل کارخانه ها کشیده شد و خودش به فعالیت پرداخت ،عفاف یک روزى خلق خوبى بود و امروز خلق خوبى نیست.
و اگر معتقدید اخلاق امری است مطلق پس چرا حضرت علی (ع) می گویند:
« لاتُوَّدَبوا اولادُکُم عَلی اخلاقِکُم، لِاَنَّهُم خُلِقوا لِزَمانِ غیرِ زمانِکُم »
فرزندانتان را بر اخلاق خویش تربیت نکنید، زیرا آنان متعلق به زمانی غیر از زمان شما می باشند.
- ۹۳/۰۶/۲۸