عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
۹۳/۰۷/۲۳، ۱۲:۳۵ ق.ظ
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمی دانستیم
آب جاروی در خانه ی ما شاهد بود
از تو برما گذری بود نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا
آه از جمعه بی تو گله داریم آقا
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
ما برای خودمان این همه گفتیم بیا
نذر کردیم به پای تو بیافتیم بیا
به خدا منتظر آمدنت می مانیم
پای این عشق اویس قرنت می مانیم
- ۹۳/۰۷/۲۳