کربلایی تر شده در کربلای کوچکی
می برد دل از خدا با خنده های کوچکی
آب و آه و تیر و گریه این هجاهای بلند
شعله می ریزند بر روی هجای کوچکی
قصد بالا رفتن از هفت آسمانش در سر است
کودک شش ماهه ای با دست های کوچکی
عمر نهصد ساله لازم نیست در این خاندان
کشتی نوح است دست ناخدای کوچکی
دست از دامان موسی های کوچک بر مدار
می شکافت نیل حتی با عصای کوچکی
یک مسیحا طفل اینجا می تواند سال ها
مرده ها را زنده سازد با دعای کوچکی
هیچکس را کم مدار هیچکس را کم مگیر
می شود پیغمبری شد در حراء کوچکی
کوفیان شأنش نفهمیدند ور نه سال ها
سجده می کردند آنجا بر خدای کوچکی
- ۱ نظر
- ۱۰ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۳